وای که این ثانیه ها چقدر بیقرار شده اند! دیشب آسمان گرفته بود و بغض فروخورده اش را شکست ؛ تو
که نیستــی حتی آسمان هم دلتنگ می شود . تو که نیستــــی گلهای باغچه هم زحمت شکفتن را به
خودشان نمی دهند .
در رؤیاهایم تو را مـــــی بینم ؛ تو را احساس مـــــی کنم ؛ در رویا هایم عطـــر وجود تو جــــاودانه است .
می خواهمت با تمام وجود . بی تو مثل ماهی کوچکی هستم که از آب بیرون افتاده و در کنار ساحل آرام
آرام جان مـــی دهد . وقتی آهنگ دلنشین صدایت در گوشم می پیچد ، احساس می کنم که همه چیز
زیباست . در دلم هیچ نمی ماند جز اندوه تلخی که وقت جدا شدن از تو تمام وجودم را در برمـــی گیرد و
هر لحظه مرا در خود می فشارد ؛ قلب کوچکم تاب اینهمه اندوه را نمی آورد ؛ نفسم به شماره می افتد
و درد در قلبم می پیچد. تو به من بگو با این قلب کوچک بیقرار چکنم ؟؟؟!!!
نظرات شما عزیزان: